آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی،تا گرید و گریاند از آن گریه، تو را هم/ این‌جا که منم، عشق به سرحد کمال‌ست...صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم
آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آهــــنـــگِ زنــدگــۍِ مـــن....!

آن‌جا که تویی، یک دل دیوانه نبینی،تا گرید و گریاند از آن گریه، تو را هم/ این‌جا که منم، عشق به سرحد کمال‌ست...صبر است و سلوک‌ست و سکوت‌ست و رضا هم

در حال مرگ

ارووووم درو وا کردم..اما مثل همیشه نبود،یه صدای پلاستیک مانند اومد

رفتم داخل و درو بستم،اما یه احساس عجیب روی پوست بدنم داشتم! 

لباسمو زدم کنار و دیدمش

همه جا تقریبا تاریک و نیمه روشن

و صدای جیغ و فریاد های بلننننننند من که همه رو خبر کرده و تمامی اهالی خونه با صدای بلند و نگرانی میپرسن که چه اتفاقی افتاده و میدون سمت جایی که من هستم

اون در لعنتی رو وا کردم و با جییییغ فقط میدویدم...راهی جز دراوردن لباسهام نداشتم!!

اما اخه جلو بقیه؟؟؟ اره مجبورم...از بین افراد جلوم هم میدویدم و جیغ میزدم..و اونا به شدت نگرانن که چه بلایی سر من اومده،اونا هم پشت سرمن میدون!

یهو صدای بابام میاد که میگه ایناهاش افتاد اینجا،و من رسیدم به اتاق ته راهرو درحالی که نصف لباسهام توی راهرو افتاده!!!!

الان هر ثانیه میپرم بالا و پایین و یهو اشکام سرازیر میشن از ترس اما وقتی از سر تا نوک انگشتهای پامو چک میکنم هیچی نیست‌... سردرد ناشی از چشمم کم بود این شوک لعنتی و لرزش ناشی از ترس هم بهش اضافه شد!!

همه اینها برای یه دوش گرفتن ساده بود و دغدغه اینو دارم که کی کجا و چطور دوش بگیرم که بدون استرس باشه....!

دیابت گرفتم از بس اب قند به خوردم دادن،هر ده دقیقه یک بار هم در اتاق باز میشه و من زنده ام و در بسته میشه

موجودی هم که منو ترسوند بسیاااار بزرگ و زشت و بالدار و قهوه ای و کثیف و دارای قابلیت پرش بود،ابن موجود موذی سوسک نام دارد....

نظرات 12 + ارسال نظر
مصطفی یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 ساعت 14:39 http://aseman-manoto.avablog.ir/

سلام

وبتون خیلی جالب و زیباست مخصوصا مطالب وبتون خوشم اومد آفرین

راستی به منم سربزن و اگه دوست داشتی بیا باهم تبادل لینک کنیم.

منتظر حضور گرمت هستم.

سلام
خیلی خوش اومدی
ممنون لطف داری
حتما سرمیزنم و لینکتون میکنم

امید جمعه 10 اردیبهشت 1395 ساعت 00:54 http://Fateme-goli.blogsky.com

من یکی که اگه الان پیشت بودم، اصلا کاری به مرحم و نا محرم نداشتم و با دستهای خودم خفت میکردم
یعنی زهله ترک شدم
اولش فک کردم یکی اسید پاشیده روت
اگه این نوشته رو 100 نفر بخونن،مطمئن باش یکیش حتما سکته میکنه و میمیره

انصافا خیلی ترسناکه سوووسک

خخخخ
بخدا مردم از ترس خودم!!!
این روزا با باد هم میترسم:)

ربولی حسن کور چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 20:56 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
خوشحالم که جون سالم به در بردین!

سلام
خخخ ممنونم از شما

نگان چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 16:25 http://negan-1.blogsky.com

رنگ قالبت عااااااااااااااااااااااااالیه!!!!آبی خیلی خوبه

مررررررررسی فتااااات

نگان چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 16:19 http://negan-1.blogsky.com

هعیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بدی!!!!!
فکر کردم دیوونه شدی!!!!!!!!!!1
واااااااااااااااااااااااااااای من داشتم بجای تو سکته میکردم!!!
حالا تو خوبی؟؟؟؟؟؟

خخخخخخ
:))))
اوخی ناااازی
هووووم اره عزیزم ممنون

دلژین چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 14:57 http://delzhin313.blogsky.com

این صحنه رو ترم ۱ خوابگاه عینا دیدم که سوسک رفت تو لباس دوستم و اونم میدوید و لباساش رو در میاورد :))) بهتری ؟

واااای فاجعست مریم
اووممم مرسی عزیزم اره

پاییزی چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395 ساعت 13:52

سلام عزیزم
ممنون که بازم منو پیدا کردی اینقدر تو سرم شلوغ پلوغه که ... بگذریم
امیدوارم همیشه و همه جا توی همه لحظه های زندگیت دست خدا رو توی دستت حس کنی و به دلگرمی همین حس قشنگ ، پیروز و سعادتمند باشی .
یک بوسه به روی ماهت

سلام دوست جان
خوبی؟
مررررسیی
لطف داری
ولی ادرس نذاشتی ک

me سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 23:24 http://rava-ham.blogsky.com

خدا رو شکر:)

me سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 22:38 http://rava-ham.blogsky.com

خودت خوبی؟
عکسش بده جنازشو بگیر
الهی بشکنه بالش ک دوست منو تو شوک گذاشته

هی بهترم الان
مرسی
خخخ

عاطفه سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 22:35 http://www.ati-91.blogfa.com

سلام مریم جونم
الهیییییییی
مردم از خنده همش فکر میکردم دراکولا دیدی یا توهم زدی
تصور میکردم در حال خوندن یه داستان ترسناکم
اپم

سلام عزیزدلم
مرسی:)))
ن جدا خیلی روی اعصابم تاثیر گذاشته،داغونم کرد!!!!!
قدرت تخیله :)
الان میام

Mr chapool سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 16:52 http://chapdas.blogsky.com/

تفاوت رفتاری مشاهده ی سوسک در ایران و چین



در ایران:ماماااااااان سوسک وااااااااااااای
در چین:به به شام امشبم ردیف شد

خخخخ :))))
وااقعا همینه
چطوری میتونن اون سوسک زشتو بخورن خدا میدونه
ب هر حال هر کس یه روشی داره!

Mr chapool سه‌شنبه 7 اردیبهشت 1395 ساعت 15:18 http://chapdas.blogsky.com/

یه کلیپی میدیدم یه نفر با یه چیزی نخ مانند بود فک کنم میزد به مردم و بعد میگفت سوسکه نمیدونم چیه ! ملت بدو بدو فرار میکردن :))

ولی مال من واقعی بود!!!
هنوز تو شوک و دردم :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد