-
یادداشت اخرین روز تابستان....!!
سهشنبه 31 شهریور 1394 20:17
من و مامان...!! بعد از کلی وقت تصمیم گرفتم توی کارهای خونه به معنای واقعی(از اول تا اخر) به مامانم کمک کنم؛ چشمتون روز بد نبینه!!! هر چی اصرار کردم که مادر من اجازه بده نصفشو امروز انجام بدیم نصفشو فردا،تو کتش نرفت که نرفت از ساعت سه بعد از ظهر تا همین الان من ننشستم روی زمین به معنای واقعی داغون شدما!! البته نتیجه ی...
-
خدایی که همیشه هست...!
یکشنبه 29 شهریور 1394 21:16
یک پرنده ی کوچک که زیر برگ ها آواز می خواند . . . برای اثبات خدا کافی است...!! (ویکتورهوگو)
-
من هر وقت بخواهم می توانم....!!
جمعه 27 شهریور 1394 13:18
من کسی خواهم شد که اراده میکنم بشوم...!! ارزو طلب نمیکنم؛بلکه ارزو میسازم... از حادثه ی جهان زاینده مترس؛خدا همیشه هست... همسفر!!تنها بیاموز که در انتخاب راه درست به خود اعتماد کنی و اگر به بیراهه رفتی دوباره بکوش! من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم باشد!!!
-
باز هم شکست...
پنجشنبه 26 شهریور 1394 01:38
-
عشق پاییز....!قشنگ است....!
یکشنبه 22 شهریور 1394 18:07
میبینی " پاییز " را ؟؟؟!!! چقدر عجول است برای آمدن ... انگار خودش هم می داند خاطرخواه، زیاد دارد؛ انگار میداند خیلی ها دلشان گیر آمدنش است. اما ناز نمی کند؛ باجی هم به تابستان و شهریورش نمی دهد. میخواهد بیاید تا دوباره عاشقی را یاد عاشقان دل مرده بدهد. می خواهد یادشان بدهد هنوز می شود عاشق بود، عاشق شد و...